راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

واکسن یک سالگی

پسر عزیزم شنبه  واکسن یک سالگیت رو زدیم خدا رو شکر راحت تر از قبلی ها بود فقط موقع تزریق گریه کردی اینجا آمادت کرده بودم تا بابا بیاد بریم دیدم وایستادی ولی بعدش همش نگران بودی بیوفتی میترسیدی گذاشتمت زمین بازم رفتی گرفتی بلند شدی   هفته قبل مامانی وبابایی عیدی هامون رو آوردن این لباس خوشگل برای راستین جون برای بابا هم مثل هر سال یه پیراهن وبرای منم سکه دیشبم رفته بودیم تولد نلیسا جون تو این یک سال جایی که ارکسر وصدای بلند بودنبردمت ولی دیشب کلی نانای کردی من وبابا میترسیدیم گریه کنی ولی خوب دوست داشتی هر چقدر تلاش کردم نخوابیدی تا ساعت 2بیدار بودی اومدیم خونه و خوابیدی آخه طول روزم بردم...
28 اسفند 1391

جشن تولد راستین

سلام عزیزم روز چهار شنبه برای دومین بار بردیمت آتلیه امید وارم عکسا خوب در بیان آخه اصلا نخندیدی جشن تولدت رو هم پنجشنبه برگزار کردیم خدا روشکر خوب همکاری کردی خیلی بازی کردی وبادیدن تزیئنات خوشحال بودی و قبل ازبریدن کیک ١ساعت خوابیدی ومن تونستم میز شام رو بچینم وشام رو بخوریم وتوهم کلی سر حال شدی چون طول روز با بچه ها بازی کرده بودی وحسابی نق میزدی            بقیه ماجرا ادامه مطلب ...                 گیفت مهمانها با عکس ناناز         &n...
26 اسفند 1391

تولدت پیشاپیش مبارک گلم

در شب زیبای میلادت تمام وجودم را که قلبی ست کوچک در قالب قابی از نگاه تقدیم چشمان زیبایت میکنم و با بوسه ای عاشقانه تولدت را تبریک می گویم آغاز بودنت مبارک       امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . . تولدت مبارک سلام گلم تولدت برام یه اتفاق ناب ودوست داشتنی میخواهم از خودت بنویسم که:                                 &nb...
24 اسفند 1391

سه روز آخر هفته

سلام بر پسر خوب وشیطون هفته قبل از چهارشنبه رفتیم خونه مامانی بابا رفته بود تهران مسابقه {تا یادم نرفته بازی خیلی سخت وحساسی داشتن ولی بازم مثل همیشه بابا برنده میشه دوست داریم بابا جون}من وتو هم شال وکلاه کردیم و راه اوفتادیم منم که مریض بودم و سینوزیتام چرک کرده بود واز طرفی هم هوا خیلی سرد بود کل زمستون اینجوری سرد نشده بود تا وسایل جمع کنم شما دستات وشسته بودی اینجوری منم به خیال خودم دستگاه بخور و قایم کردم   وبعد هم شما از اینکه مستقل نشتی تو صندلی خیلی خوشحال بودی تا رسیدیم خواستم پیدات کنم کلی گریه کردی ومن مجبور شدم تا چند دور دیگه بزنم تا شما راضی بشی همیشه اینطوری لم میدی اونیکی صندلیت آبی بود این ...
19 اسفند 1391

منم کمک میکنم

  سلام دوستان هفت ه قبل چند روزی بود که مامانم به کمک خانم هاشمی داشتن خونه تکونی میکردن البته بابام رو هم میدیدم که خیلی کمک میکرد و کارای سنگین وانجام میداد منم تا میتونستم کمک کردم صبح زود بیدار میشدم که بتونم با جی جی های جدید بازی کنم چون همه وسایل جلوی دست من بودن دنبال جارو برقی میرفتم و تا ازم میگرفتنش جیغ میزدم مامانم تند تند دستامو میشست وآب بازی وخانم هم به جارو برقی دستمال میکشید اینجا دارم جعبه ابزار رو مرتب میکنم ومیخ ها رو تمیز   چرا هیچ کس این کشوها رو تمیز نمیکنه حالا بعد از این همه کار پنجشنبه و جمعه وقت گردش وتفریح رسید پنجشنبه اماده شد...
12 اسفند 1391

ببه

راستین عزیزم هفته قبل برای کنترل رفتیم پیش دکترت وقد ودور سرت خوب بود ولی وزن نگرفته بودی واین اولین ماهی بود که وزنت اضافه نشده بودواین خیلی باعث نارحتی من شد ومن حدس زده بودم که وزن نگرفتی چون خودم تو خونه میزارمت رو وزنه از نوزادی هم بغل می کردم میرفتم رو وزنه وتقریبأ درست در میومد وزنت حالا دکترتم خیلی تعجب کرد ولی گفت از اسهال وسرما خوردگی که طول این ماه داشتی و شیر خشک تو عوض کرد و بدون لاکتوز داد برای مدت ٢هفته البته منم خیلی شیرینی وشکلات خورده بودم شاید روی شیر تأثیر کرده وشما شکمت خراب شد خلاصه الان کمی بهتری منم دوباره مثل نوزادیت رژیم ورعایت میکنم راستی هر چی رو میخوای میگی ببه ببه گاهی هم درست میگی بده واین شیرین زبونیت باع...
7 اسفند 1391

مروارید هفتم وهشتم

سلام راستین جونم عزیزم 2تا مروارید خوشگل از کنار دندونای پایینیت زده بیرون وکم کم داره دیده میشه مبارک مبارک دیگه بماند که چه سختیا و بی خوابیا و مریضی ها سر این دندونا کشیدیم    ولی الان یک هفته ای هست که اسهال شدی چون تب نداری فکر کنم از دندونه امروز برای کنترل ماهانه میریم پیش دکترت تا ببینیم اون نظرش چی عزیزم تو چهار دستو پا رفتن حرفه ای شدی و به همه جا دسترسی پیدا میکنی وحسابی خونه رو به هم میریزی هیچ کشویی از دست تو در امان نیست و همه رو خالی میکنی دیروز زانوبندات و انداختم کلی تعجب کردی وکمی بعد با اون الو میکردی البته هرچی دم دستت باشه با اون الو میکنی ویه چیزایی میگی مومونو=هنوز معنی مش...
2 اسفند 1391
1